سفارش تبلیغ
صبا ویژن
function stopclock () { if(timerRunning) clearTimeout(timerID); timerRunning = false; } function showtime () { var now = new Date(); var hours = now.getHours(); var minutes = now.getMinutes(); var seconds = now.getSeconds() var timeValue = "" + ((hours >12) ? hours -12 :hours) timeValue += ((minutes < 10) ? ":0" : ":") + minutes timeValue += ((seconds < 10) ? ":0" : ":") + seconds timeValue += (hours >= 12) ? " P.M." : " A.M." document.clock.face.value = timeValue; // you could replace the above with this // and have a clock on the status bar: // window.status = timeValue; timerID = setTimeout("showtime()",1000); timerRunning = true; } function startclock () { // Make sure the clock is stopped stopclock(); showtime(); }
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفری به تاریخ - بسیج مدرسه عشق
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسیج مدرسه عشق


سفرى به تاریخ

گشت و گذارى در خمین، زادگاه رهبر آزادگان جهان

 

90 سال به عقب باز مى‏گردیم، سلسله متزلزل پادشاهى قاجار توان اداره صحیح مملکت را ندارد، قدرت مرکزى تضعیف و به موازات آن قدرتهاى محلى سر برآورده‏اند. در هر گوشه مملکت‏شاهزاده‏اى با به کار گرفتن خدم و حشم. بساطى به راه انداخته و یاغیان و اشرار از فرصت استفاده کرده، مردم را غارت مى‏کنند. بار مالیاتهاى فزاینده بر دوش مردم سنگینى مى‏کند. شلاقها تنها بر گرده محرومین و پابرهنگان فرود مى‏آید. قدرت حکومت مرکزى - حکومت ایالتها و ولایتها، خان‏هاى کوچک و بزرگ محلى و بالاخره طراران و دزدان و اشرار، بسان حلقه‏اى ملت را در محاصره گرفته و هر لحظه حلقه تنگتر مى‏شود. ملت گرسنه است، ملت‏بى‏دفاع است و مردم ستم دیده‏اند. . .

در چنین شرایطى، خمین کوچک در میان جلگه‏اى بزرگ نیز به کام آشوب فرو رفته است. کمر مردم از ستم خان‏ها و شاهزادگان خمیده است "هر کس در خود قدرتى سراغ دارد از اعمال آن دریغ نمى‏کند و خلاصه همه درها به روى مردم بسته است.

در این زمان در شهر کوچک خمین تنها یک در بر روى مردم باز است. تنها یکجا ملجا محرومان است و دلها فقط در یک خانه آرام مى‏گیرد و آنجا جایى جز بیت و منزل حاج آقا مصطفى خمینى نیست. خانه‏اى قلعه مانند که در پس دروازه محله سادات در شرق خمین واقع شده است، خانه‏اى نه چندان بزرگ که دو برج بلند در شمال و مشرق آن چشمها را به سوى خود مى‏خواند.

برجهایى که بر فراز آن بارویى به ارتفاع تقریبى دو متر جهت‏سنگربندى ومذقلهایى (سوراخهاى مورب) براى تیراندازى تعبیه شده است. این برجها به واسطه ارتفاع بلندى که دارند بر شهر مشرف بوده و از آنجا هر گونه حرکتى کنترل مى‏گردد.

رودخانه‏اى که از پشت‏بیت مى‏گذرد، جنوب قلعه را امنیت‏بخشیده است. شبها دروازه شرقى شهر بسته مى‏شود و نگهبانانى چند بر فراز باروى شهر تا صبح بیدارند. و به گاه اضطرار و وجود خطر تهاجم اشرار، بر تعداد نگهبانان اضافه مى‏شود و تا صبح فریاد "بیدار باش - بیدار باش" به گوش مى‏رسد.

بیت مصطفوى از طریق کوچه‏اى پیچ در پیچ و باریک به بازار و مسجد جامع متصل مى‏گردد، کوچه‏اى که از ابتدا تا انتها در زیر دید و کنترل با روى برج قرار دارد.

هجوم اشرار و دزدان غارتگر (که سر در آخور شاهزادگان و خان‏ها داشتند) و صداى ناهنجار سم ستوران که با سرعت‏به پیش مى‏تازند، هول و هراسى عظیم در دل مردم مى‏افکند و غبار مرگ بر جبین‏شان مى‏نشاند. در چنین مواقعى، خان‏هاى شهر اگر با دزدان همراهى نکنند، امیدى به خیرشان نیست و لذا هیچ مامن و پناهى جز بیت آقا مصطفى خمینى یافت نمى‏شود.

آقا مصطفى، سیدى جلیل القدر و مجتهدى محبوب و عاملى که براى دفاع از محرومان سلاح بر دوش گرفته و براى حفظ حیثیت و آبرو و مال و جان مردم، جان در طبق اخلاص نهاده است و مردم، آنانى که به هیچ جا راهى ندارند و قدرت دفاع از خود و خانواده را در خود نمى‏بینند همه به منزل آقا مصطفى روى مى‏آورند، پس از ورود این بى‏پناهان و پا برهنگان درها بسته مى‏شود، مردان بر روى برجها رفته و در شت‏باروها سنگر گرفته و به سوى دشمن شلیک مى‏کنند. این روحیه سلحشورى و مبارزه و دفاع است که کارساز بوده و تهاجمات اشرار را با شکست مواجه مى‏کند.

در این دوران و در این منزل است که کودکى چشم به جهان مى‏گشاید (تاریخ 20 جمادى‏الثانى 1320 هجرى قمرى) و از طرف پدر نام روح‏الله بر خود مى‏گیرد. هیچ کس از آینده خبر ندارد. مردم تنها اطراف خویش را مى‏بینند که جز سیاهى چیزى به چشم نمى‏آید. ظلم و ستم اشرار و خان‏ها به اعلا درجه خود رسیده است، مصطفى چاره‏اى مى‏اندیشد، "شکایت‏خان‏ها به حکومت منطقه بردن". لذا راه اراک را در پیش مى‏گیرد و با اسب بدان سو مى‏تازد، اما قبل از رسیدن به مقصد (در روز جمعه 12 ذیقعده 1320 قمرى) آماج تیرکین ظلمه قرار مى‏گیرد. و خون سرخش زینت‏بخش صحرا مى‏گردد. او در واقع انتقام حمایت از سیلى خوردگان را پس مى‏دهد، انتقام پناه‏دادن به محرومان و پا برهنگان، و در این زمان روح‏الله چهار ماه و بیست و دو روز بیشتر ندارد.

مبارزه با اشرار ادامه مى‏یابد و روح‏الله (که اطرافیان او را آقا روح الله صدا مى‏زنند" در همان خانه بزرگ مى‏شود. با گذشت زمان با رنجها و محن مردم آشنا مى‏شود و در مى‏یابد که پدرش براى چه قربانى شد بنابراین در همان دوران صباوت همراه با برادر بزرگتر در مبارزه با اشرار شرکت مى‏جوید و از فراز با روى قلعه به سوى متجاوزین شلیک مى‏کند.

و اما امروز از آن دو برج که منشا خیر براى اهالى خمین بود تنها یکى بیش نمانده است. صحن خانه‏اى که بنیانگذار جمهورى اسلامى در آن پا به عرصه وجود نهاد، خاموش و ساکت در زیر بارش باران و تابش آفتاب با دیوارهاى کهنه درد دل مى‏کند. این صحن کهن خاطراتى خوش و ناگوار در دل خود جاى داده است. حوض کوچک منزل نور خورشید را تکرار مى‏کند، درهاى چوبى و کوچک بیت‏بسته است. پله‏هاى برج با شیب بسیار تند پیچ و تاب خورده و به زحمت‏خود را به بارو مى‏رساند ولى در آنجا دیگر اثرى از مبارزان نمى‏یابد. آجرهاى کف حیاط هنوز مانده‏اند ولى عبور از تاریخى یکصد ساله، از آنها رنگ و رویى باقى نگذارده است. امروز کف کوچه سفالت‏شده، خانه‏هاى خشت و گلى اطراف به مرور جاى خود را به خانه‏هایى نوساز با نمایى آجرى یا سنگى داده‏اند. تنها زادگاه امام است که همچنان با خشت و گل خویش در این میان جلب توجه مى‏کند، و همه را به خود مى‏خواند، باروها ندا مى‏زنند: "خمینى، سازش ناپذیرى را در اینجا تجربه کرد، ظلم ستیزى را از پشت مذقلهاى ما آغاز کرد. محروم نوازى را در این خانه و از پدر به ارث برد. آغاز نقطه جهاد را در این مکان گذارد، نخستین آثار تلفیق دین و سیاست را در این منزل رویت کرد. "

آرى این منزل اگر چه کمتر از 20 سال از امام میزبانى نکرد. لیکن خاطراتى بیش از قرنها در دل خود جاى داده است.

 



کلمات کلیدی : سفری به تاریخ
¤ میلاد باقری نیا| ساعت 6:38 عصر چهارشنبه 88/7/15
نوشته های دیگران ( )